نه خوب شروع میکنیم نه خوب تمام میکنیم!
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۱۲۴۵۲
یادداشت؛ مجتبی احمدی – دبیرگروه فرهنگ و هنر- خبرگزاری برنا
یکی از نقاط عطف و قوت هر سریال و مجموعهی تلویزیونی شروع خوب و پایان جذاب است که میتواند در ماندگار کردن سریال در ذهن مخاطب موثر واقع شود.
یکسری از مجموعههای تلویزیونی و حتی شبکه نمایش خانگی در رعایت استاندارد آغاز سریال که میتواند فرصتی برای معرفی کاراکترها راهاندازی قصه و گره افکنیهای ابتدایی برای درگیر کردن مخاطب باشد آنچنان که باید و شاید موفق عمل نمیکنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
معمولا یک سریال تلویزیونی برای اقبال و استارت گیرا نیازمند معرفی مطلوب از کاراکترها و نزدیک کردن مخاطب به شخصیتها و معرفی آنها در استخوانبندی قصه است. این در حالی است که برخی از سریالهای تلویزیونی و شبکه نمایش خانگی گنگ آغاز میشوند، معرفی کاملی از شخصیتها در مسیر ابتدایی ندارند و در واقع شرایط را برای قرار گرفتن مخاطب در دل داستان ایجاد نمیکنند به همین دلیل بارها شاهد این بودهایم که بعد از گذشت چندین قسمت تازه سریال جای خود را در میان مخاطبانش باز کرده است. گویی نویسنده به رغم انتخاب دو خطی جذاب برای طراحی مسیر داستان و شخصیتها، پیرنگهای قصه، بچه قصههای سریال و... عجلهای نداشته و شاید از این طریق به مطول کردن شما بخوانید آب بستن به سریال روی آوره است و البته گاهی این بد سلیقگی به وسواسهای نامرغوب نویسنده در اطلاعرسانی قطرهچکانی از داستان مرتبط میشود که این هم به نوعی نقصی قابل بررسی است.
بیاغراق نیست اگر بگوییم فاجعه در جایی است که برخی از سریالها بی در و پیکر پهن میشوند و عملا نویسنده در جمعبندی کار به عجزی محسوس میرسد که بسیار سریالهایی را دیدهایم که شروعی متوسط داشته اما پایانی ضعیف و دم دستی همهی زحمات تیم تولید را بر باد داده است.
داستانهایی که نیمه کاره میماند، شخصیتهایی که داستانشان تمام نمیشود، موقعیتهایی که رها میشوند، قصههایی که بیدلیل داستان را زخمی میکنند اما با تکلیفی نامعلوم به تیتراژ پایانی میرسند. نکاتی است که مخاطب باهوش و سریال ببینی را که به رغم دسترسی به انواع سریال از بهترین کمپانیهای دنیا به این سریال اعتماد کرده است پشیمان میکند و در واقع نمیتوانیم مخاطبمان را از سریالمان سیراب و اغنا کنیم طوری که گویی با ما در مسیری عبث همراه شده و حس آب در هاونگ کوبیدن برایش بعد از مدتها باقی میماند.
استراتژی نویسنده در شکلگیری داستان، معرفی شخصیتها، ایجاد به موقع روابط، آشنا کردن مخاطب با همهی اتفاقات در راه، تعلیقها، کششها، پیرنگها و اولویتهای روایت منطقی داستان و... مواردی است که در نشاندن مخاطب پای اثر موثر است و جمع کردن به موقع داستان ورود صحیح و منطقی قصه و به خصوص نیمه تمام نگذاشتن هر یک از این شخصیتها در پایانبندی سریال و هر اثر نمایشی در ماندگاری کار در ذهن مخاطب اثری شگرف خواهد داشت.
انتهای پیام/
آیا این خبر مفید بود؟ 0 0
نتیجه بر اساس 0 رای موافق و 0 رای مخالف
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: تئاتر موسیقی سینما شبکه نمایش خانگی یاغی مجتبی احمدی میوه ممنوعه سریال سازی تا ثریا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۱۲۴۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نقدی بر سریال افعی تهران ساخته سامان مقدم/ به جای سرکوب معلول باید علتها واکاوی شوند
با توجه به کم حوصله شدنم سعی میکنم سریالها مخصوصا آثار نمایش خانگی را بعد از پایان هر فصلشان شروع به دیدن کنم و سریال «افعی تهران» ساخته سامان مقدم را بر اساس همین دیدگاه هنوز ندیده بودم تا چند روز گذشته که خبر اعلام جرم علیه عوامل این سریال به دلیل اهانت به جامعه معلمان رسانهای شد و کنجکاو شدم تا آن را قبل از اتمام فصلش ببینم.
قسمت اول که تمام شد احساس کردم حرفی برای گفتن دارد روی فیلمنامه و سوژه داستان با وسواس بیشتری تمرکز کردم و در فیلمنامه و ساختار آن به لحاظ گره داستانی و شخصیتپردازی برخلاف فیلمها و سریالهایی که در سینما و تلویزیون باب شده تفاوت اساسی دیدم. این که فیلمنامه با توجه به پیرنگ اصلی که برایش تعریف شده آنقدر محکم هست که خرده داستانهایی که در طول اثر میبینیم در خدمت آن قرار دارند و هیچ سکتهای در روند کار ایجاد نمیکنند. نکته دیگر، شخصیت پردازی در فیلمنامه این سریال است که کاراکترها را در این مسیر همراه قصه کرده و به قوام و دوام آن کمک شایانی میکند. تا جایی که بیراه نیست اگر بگویم بر خلاف اکثر فیلمها و سریالها که کنشها و گرههای داستانی بر اساس اتفاقهای تحمیلی نویسنده رخ میدهد در «افعی تهران» شخصیت پردازی بگونهای است که اتفاقات بر اساس زیسته کارکترها در خانواده و جامعه و همچنین با نگاهی روانشناسانه و جامعه شناختی پیش میرود. گرههایی که برای خیلی از مخاطبان ملموس است و موجبات همزاد پنداری را در آنان بر میانگیزد و برای برخی که با مشکلات تولید یک اثر نمایشی آشنا نیستند تصویر درستی از روند ساخت در این روزهای پر چالش در عالم سینما و تلویزیون ارائه میدهد. البته که در طول این سریال میبینیم سازندگان خیلی ظریف و اما محتاطانه با این معضلات برخورد میکنند و داستان به گونهای پیش میرود که سیاست سانسور توسط برخی نهادها و از طرفی پافشاری سازنده اثر برای حفظ اصل فیلمنامهاش و ناراحتی او از اختلالی که در قصه و هدفش از به تصویر کشیدن جنایت به وجود میآید منطقی هستند و هر دو طیف بر اساس وظیفه و دغدغهای که دارند درست عمل میکنند که به نظرم این کشمکش بر جذابیت این سریال افزوده است. به تصور من سریال خوش ساخت است و بازیگران به خوبی از عهده نقش خود بر آمدهاند بخصوص پیمان معادی که به دلیل نگارش فیلمنامه «افعی تهران» روی سوژه و کارکتر اشراف کامل دارد و مسلطتر جلوی دوربین ظاهر شده است و در حفظ و تداوم حس شخصیت روشنفکری که از محیط اطرافش پر از خشم است و پریشانی ذهنی دارد به خوبی عمل میکند. در طول سریال تدبیر کارگردان و تدوینگر در فلاشبکهایی که ذهن شخصیت بیانی را به هم میریزد کلیدواژهای است که به انتقال حس در کلیت داستان کمک میکند و اتفاقا همین فلاشبکها هستند که مخاطب را در درک بهتر چرایی رفتارهای بیانی که به مرور در حال تحول است کمک میکنند و توهین او به معلمش در سکانسی که او را از ماشین بیرون میاندازد قابل فهم میشود. چرا که شخصیت او در طول کودکی و نوجوانی در خانواده و همچنین مدرسه شکل گرفته است. او هنوز کتکهایی که خورده و بیمهریهایی که دیده را نتوانسته فراموش کند و با آن کنار نیامده است. او هنوز در قسمت هشتم و سکانس مورد بحث به تحول شخصیتی نرسیده و نمیتواند معنای جمله لذتی که از بخشیدن میتواند بدست میآورد را نسبت به انتقام درک کند. با توجه به تعریفی که از شخصیت بیانی در طول 8 قسمت شده اگر رفتاری غیر از این به تصویر کشیده میشد حتما سکتهای در روند کار و دو گانگی در شخصیت او ایجاد میکرد و باید بدانیم که او فقط از معلمی که کتکش میزده متنفر است نه از جامعه معلمان. کما اینکه در قسمت دهم این سریال شاهد هستیم وقتی بیانی در رستوران نشسته و خانمی بابت سر و صدای ایجاد شده بابت جشن تولدش از او عذرخواهی میکند، بیانی تولد او را تبریک گفته و ادامه میدهد «خوش باشید». این رفتار باعث تعجب همراهش میشود و میپرسد «چون شناختت برات حل شد؟» و بیانی در جواب میگوید « نه، چون شعور معذرت خواهی داشت.» پس او که زخم خورده دوران گذشته و حتی در بعضی موارد زمان حال است از معلمی که تنبیه را از اساس انکار میکند، انتظار عذرخواهی دارد تا آبی ریخته شود بر آتش خشمش. به نظرم این رفتار را مشاوران تربیتی مدارس میتوانند تحلیل کنند که یک دانش آموز چگونه و چرا از خانواده و شاید معلمش دچار خشم شده و پرخاشگر میشود. بخصوص که این درد در ذهن او کهنه شده و مانند دملی چرکین در رفتارش مشاهده میشود. فراموش نکنیم که او هنوز تحت درمان است و در دیالوگی تاکید دارد که از همه دنیا بدش میآید و از خودش کمتر. او حتی از خودش هم بدش میآید پس تصور نگارنده این است به جای آن که به دنبال تقبیح رفتار یک شخص باشیم و معلول را سرکوب کنیم باید علتها واکاوی شود که به نظرم فیلمنامه «افعی تهران» بر اساس وظیفه ذاتی یک اثر نمایشی تلنگری میزند و دقیقا درگیرهمین موضوع و مطرح کردن علت و معلول است و این کارشناسان روانشناس و جامعهشناس هستند که باید در این باره اظهار نظر بهتری ارائه و علتها را موشکافی کنند و در جهت فرهنگسازی رفتار درست در جامعه و خانواده کوشا باشند. *منتقد سینماوتلویزیون ۵۷۵۷ برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1904427